جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری نانسی فولبر تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی زنان بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
جنسیت، توانافزایی و اقتصاد تیمارداری
نانسی فولبر
تیمارداری را چگونه باید تعریف و اندازهگیری کرد تا بر شناخت ما از تأثیر توسعۀ اقتصادی بر زندگی زنان بیفزاید؟ این مقاله به این پرسش میپردازد و چند رویکرد عملی برای تولید شاخصهای توسعه پیشنهاد میدهد که شاید بتوانند تفاوتهای جنسیتی را در مراقبت از وابستگان در هر دو وجه مالی و زمانی اندازه بگیرند.
گزارش توسعۀ انسانی سازمان ملل برای پایش پیشرفت کشورها در زمینۀ رشد قابلیتهای زنان از دو شاخصِ توسعۀ جنسیتی (GDI)2 و توانافزاییِ جنسیتی (GEM)3 بهره گرفته است. شاخص توسعۀ جنسی به کار ارزیابی سلامت و رفاه نسبی زنان میآید. اما سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی از این فراتر میرود تا میزان مشارکت در فعالیتهایی را ارزیابی کند که از دیرباز در قبضۀ مردان بودهاند: اشتغال مزدی، شغلهای تخصصی و مدیریتی و کرسیهای نمایندگی مجلس.
بسیاری از ناظران محدودیت این شاخصها را خاطرنشان کرده و بهرهگیری از برخی شاخصهای تکمیلی چون شاخص انصاف جنسیتی یا منزلت نسبی زنان را پیشنهاد دادهاند. بحثی که این مقاله به میان میکشد نیاز به ایجاد شاخصهای دیگری است که بتوانند فشار مسئولیت مالی و زمانیِ مراقبت از افراد وابسته را اندازه بگیرند. در کنار اندازهگیری دستاوردهای تیمارداری بر حسب میزان ارتقای سلامت و آموزش، لازم است سنجههای بهتری برای اندازهگیری دروندادهای تیمارداری در شاخص توسعۀ انسانی منظور شود.
توجه بیشتر به مراقبتهای بیجیره و مواجب برخاسته از نقدهای زنانهنگر است بر الگوی «همهـنانآور»۴ که زنان را تشویق میکند کار خود را تغییر دهند تا هرچه بیشتر شبیه کار مردان شود. هرچند کارهای مراقبتی که از دیرباز ـ هم درون خانواده و هم بیرون از آن ـ مختص زنان بوده توان آنان را کاسته است، اما تیمارداری درواقع امکانات مهمی برای پرورش قابلیتهای انسانی فراهم میسازد. مسئولیت پرورش و رسیدگی به وابستگان از هر دو جنبۀ مالی و زمانی بسیار سنگین و دستوپاگیر است. زنان ممکن است نگرانِ رفاه فرزندان و دیگر وابستگان خود باشند و دنبال برابری جنسیتی نروند، یا به راهحل جایگزین رو بیاورند و آن اینکه برای کمینهسازی فشار مسئولیتهای تیمارداری اصلاً بچهدار نشوند. این روند بچهدار نشدن در بسیاری کشورها ازجمله ایتالیا و اسپانیا و کرۀ جنوبی رو به رشد است به طوری که نرخ باروری در آنها بسیار پایینتر از حد جانشینی است.
بسیاری از صاحبنظران سیاستهایی را تبلیغ میکنند که مردان را به مشارکت فعالانهتر در تیمارداری خانواده برانگیزد و پشتیبانی عمومی بیشتری نیز برای این کار فراهم سازد. این سیاستها میتوانند، در کنار تشویق زنان به اشتغال مزدی، هم زنان و هم مردان را به ترکیب کارِ مزدی و رسیدگی به خانواده تشویق کنند. پشتیبانی از چنین سیاستهایی را میتوان با ارائۀ تصویری دقیقتر از هزینهها و دستاوردهای تیمارداری افزایش داد. تیمارداری هزینههایی را به شکل تعهدات مالی، فرصتهای ازدسترفته و درآمدهای صرفنظرشده تحمیل میکند ـ اما دستاوردهای نهفتهای نیز دارد که از آن جمله استحکام بیشتر در خانواده و پیوندهای اجتماعی و عرضۀ خدمات مطلوبتر به وابستگان است.
هیچیک از دو شاخص توسعۀ جنسیتی و توانافزاییِ جنسیتی حرف چندانی دربارۀ مشارکت در اقتصاد تیمارداری ندارند. سنجۀ توانافزاییِ جنسیتی درواقع متضمن همان الگوی «همهـنانآور» است که نظریهپردازان زنانهنگر اغلب به نقد کشیدهاند. این سنجه همچنین دربارۀ ارتقای جایگاه نسبی زنان مبالغه میکند.
با دو پرسش فرضی میتوان این نکته را روشن کرد. نخست اینکه دسترسی بیشتر به درآمد بازار چه تأثیری بر مسئولیتهای زنان در حمایت از وابستگان میگذارد؟ زنانی که بیشتر پول درمیآورند احتمال دارد تعهدات مالی تازهای را هم متقبل شوند. اندازهگیری نابرابریهای درون خانوار دشوار است اما بازتاب نابرابریهای درون خانواده۵ را اغلب میتوان در افزایش خانوارهای بچهدار دید که تأمین معاش آنها را مادر بهتنهایی بر عهده دارد.
این سنگینتر شدن بار حمایت از وابستگان حتی اگر کم هم باشد بر نابرابری میان زنان میافزاید. زنان مجرد یا بیوۀ بدون فرزند معمولاً بیشتر از مادری با فرزندان خردسال میتوانند درآمد خالصی از اشتغال مزدی به دست آورند. روندهای «زنانه شدن فقر» و «به فلاکت افتادن مادری» در کشورهای مرفهی چون امریکا دیده میشود که برای حمایت از خانوادههای کمدرآمد در برابر فقر و فلاکت کاری صورت نمیدهند. البته این روندها برحسب منطقه تفاوتهای اساسی دارند، اما در برخی از کشورهای درحالتوسعه نیز مشاهده شدهاند، بهویژه کشورهایی که نابرابری درآمد و تحرک کاری در آنها بسیار زیاد است.
پرسش دوم به تخصیص وقت، نه پول، در خانوار مربوط میشود. آیا با افزایش ساعات حضور زنان در بازار کار، ساعات کار غیربازاری آنان نیز به همان نسبت کاهش یافته است؟ افزایش مشارکت در اشتغال مزدی اغلب به بهای زمانی به دست میآید که به استراحت و امور شخصی و اوقات فراغت اختصاص دارد. مطالعات دربارۀ تخصیص زمان در امریکا نشان میدهند که زنان شاغل اغلب «شیفت دوم» هم کار میکنند یا گرفتار «کار مضاعف»اند. ساعات کاری در سلامت فردی و رشد قابلیتهای انسانی نقش دارد؛ و بر ارزیابیهای شخصی از حالِ خوش نیز تأثیر میگذارند مثل تغییر سطح اضطراب یا احساس کمبود زمان.
از سوی دیگر، الگوهای تازۀ تخصیص زمان به نابرابریهای میان زنان دامن میزنند. زنی تحصیلکرده که درآمد خوبی دارد اغلب میتواند برای ادارۀ امور خانه از بیرون کمک بگیرد، یعنی با استخدامِ جایگزینهایی زمانی را که باید صرف خانهداری یا مراقبت از کودک میکرد از بازار بخرد. اما زنان تحصیلنکرده و کمدرآمد معمولاً چنین امکانی را ندارند. زنی که در بافت فشردۀ جمعیت روستایی زندگی میکند شاید از کمک دیگر زنان خانواده بهرهمند شود، اما مهاجرانی که تازه به مناطق شهری میآیند دسترسی کمتری به اینگونه کمکهای غیررسمی دارند.
تخصیص وقت و پول بر توانایی زنان برای پرورش قابلیتهای خود و فرزندانشان تأثیر میگذارد، و بر اساس آمار درآمد ملی بر سطح زندگی آنها نیز بیتأثیر نیست. اتکا به برآوردهای ارزش کلِ محصولات بازار نمیتواند ابعاد مهم تجربۀ زیستۀ زنان را به تصویر کشد. آمارهای سنتی بر قلمرو کار رایگان سرپوش میگذارند و به سیاستگذاران امکان میدهند با خیال راحت آثار منفی کاهش بودجه بر امکانات تیمارداری کودکان و بیماران و سالمندان را نادیده بگیرند.
به گفتۀ صاحبنظران، توانایی پول در بسیج نیروی کار برای «تولید» بستگی به عملکرد مجموعهای از روابط اجتماعیِ غیرپولی دارد که نیروی کار را برای «بازتولید» بسیج میکنند. عمل کردن به تکالیف تیمارداری از ضرورتهای حفظ سرمایۀ اجتماعی است، یعنی همان درآمدی که بانک جهانی برای توسعۀ اقتصادی حیاتی میداند؛ همچنین مسئول تولید و حفظ سرمایۀ انسانی است.
ورود زنان به اشتغال مزدی شاید منابع در دسترس خانوادهها و جوامع برای برآوردن نیازهای خود را افزایش دهد، اما مایۀ مطالبات بیشتری از پول و وقت زنان میشود. با وجود کاهش روزافزون نرخ باروری در بسیاری از کشورها، نیازهای سالمندان به همان نسبت برای مراقبت افزایش مییابد. بحران اچآیوی بهویژه در افریقای مرکزی بر نیاز اعضای خانواده به پرستاری از بیماران و یتیمشدگان میافزاید. بحث بر سر تنظیم بودجۀ دولتی و گسترش برنامههای تازۀ استحقاقی پیوسته بحثهای بیشتری دربارۀ ملزومات تیمارداری به راه میاندازد.
اقتصاد تیمارداری
با وجود غوغایی که توافقنامههای حسابرسی برای اقتصاد تیمارداری بهتازگی به راه انداختهاند از اجماعی روشن خبری نیست. حتی تعریفهای تیمارداری بسیار با هم متفاوتاند. در بسیاری از نشریات سازمان ملل اصطلاح «تیمارداری رایگان» در معنایی کلی و مترادف با «کار غیربازاری» یا «بازتولید اجتماعی» به کار میرود. البته جلب توجه به اهمیت فرایندی چون بازتولید اجتماعی که نیازهای افراد و خانوادهها را برمیآورد بسیار وسوسهانگیز است، اما بهدشواری میتوان فعالیتی را تصور کرد که ربطی غیرمستقیم با این سرفصل کلی نداشته باشد. حتی مرد مجرد شاغلی که شمش فولادی تولید میکند مزدی میگیرد که به او امکان بازتولید نیروی کارش را میدهد.
دستهبندی تیمارداری
بسیاری از مردم «تیمارداری رایگان» را کاری میدانند که عمدتاً زنان برای مراقبت از اعضای خانواده انجام میدهند، مثلاً پختوپز، رفتوروب، خرید کردن و البته رسیدگی به کودکان و بیماران و سالمندان. اما باید توجه داشت که، بر اساس آخرین استاندارد بینالمللیِ نظام حسابرسی ملی۶، برخی از گونههای کار رایگان ازجمله کاشت مواد غذایی برای مصرف شخصی و تهیۀ آب و هیزم فعالیتهای تولیدی شمرده شدهاند. این فعالیتها توجهی ویژه میطلبند زیرا به لحاظ اصولی باید در اندازهگیری تولید ناخالص داخلی به حساب آیند اما در اغلب بررسیهای آماری بهدرستی اندازهگیری نمیشوند.
برخی پژوهشگران تیمارداری را دقیقتر تعریف میکنند و تمرکزشان بیشتر بر فرایند کار است تا رابطهای که با عرصۀ تولید (خانه به جای بازار) یا محدودۀ تولید (درون یا بیرونِ چارچوب نظام حسابرسی ملی) دارد. با تعریفی فرایندمحور، توجه به فعالیتهایی جلب میشود که تعاملی بسیار شخصی یا احساسی نیاز دارند. بسیاری از مسئولیتهای زنان در خانواده چون بچهداری و رسیدگی به سالمند در این دسته قرار میگیرند. اما در مفهوم تیمارداری کارهایی هم میگنجند که در تعریف اقتصاد مزدی میگنجند، بهویژه مشاغلی که جایگزینهای بازار برای خدماتی است که زمانی زنان در خانه عرضه میکردند. در کشورهای پیشرفته بسیاری از زنان برای مشاغل تیمارداری استخدام میشوند ازجمله مراقبت از کودک، مراقبت از سالمند، پرستاری و معلمی. دستمزد اینگونه مشاغل معمولاً نسبت به شغلهایی با ویژگیهای مشابه کمتر است. تفکیک زنان در شغلهای تیمارداری میتواند توضیحی باشد برای استمرار تفاوتهای جنسیتی در دستمزد.
تعریف دیگری برای تیمارداری میتواند برحسب کسانی باشد که از آن بهره میبرند. کاری که برای رفع نیازهای کودکان و سالمندان و بیماران و معلولان انجام میشود اهمیتی ویژه دارد چون این «مصرفکننده»ها اغلب در عرصۀ سیاسی سخنگویی ندارند. اما بخش زیادی از زمان تیمارداری نیز به رفع نیازهای بزرگسالان تندرست اختصاص مییابد. مقولۀ «خودپایی»۷ نیز شایان توجه است. فعالیتهایی چون خوردن و آشامیدن و استحمام و آرایش از ضرورتهای زندگی اجتماعی است. افرادی که خود قادر به خوردن و آشامیدن یا انجام دیگر فعالیتهای روزمره نیستند ناتوانا به حساب میآیند و به کمک شخص دیگری نیاز دارند. خدمات آرایش و پیرایش را اغلب میتوان از بازار خرید، پس چون بیرون از خانه در بازار انجام میشوند باید فعالیتی تولیدی به حساب آیند.
بسیاری این نوع خدمات شخصی را تجملات میدانند. اما خدمات فراوان دیگری نیز که در بازار میتوان خرید، ازجمله غذا در رستوران، جزءِ تجملات نیست. جریان توسعۀ اقتصادی اغلب به افزایش شمار آدمهایی میانجامد که تنها زندگی میکنند و به همان نسبت اهمیت خودپایی را بالا میبرد. آشپزی برای خود را کاری رایگان میدانند. چرا نباید شستوشو و آرایش مو نیز همین تعریف را داشته باشد؟ حال آنکه خدماتی شخصی از این دست که در اقتصاد بازار عرضه میشوند در تولید ناخالص داخلی به حساب میآیند. چنین برداشتهایی نشان میدهند که اصطلاح «تیمارداری رایگان» به تحلیلی ریزبینانهتر نیاز دارد، تحلیلی که فعالیتهای تیمارداری را بر حسب رابطۀ آنها با بازار، یعنی ویژگیهای فرایند کار، و بهویژه برحسب ذینفعان تفکیک کند.
ارتباط با بازار شامل چهار مقولۀ اصلی است: خدمات رایگان، کار رایگان که برای رفع نیازهای حیاتی لازم است (غیربازاری اما منظورشده در سیستم حسابهای ملی)، کار در بازار غیررسمی، و اشتغال مزدی. هر یک از این دستهبندیها را نیز میتوان دو بخش کرد: مراقبت حضوری۸ که نیازمند تعهد شخصی و عاطفی است، و فعالیتهای غیرحضوری۹ که برای مراقبت حضوری تدارک میبینند. درواقع کلیۀ فعالیتها را میتوان بهگونۀ تدارک دیدن برای مراقبت حضوری دانست، حتی تولید جعبههای فلزی که احتمال دارد برای انتقال کالاها یا خدماتی به کار آیند که تیمارداری را تسهیل میکنند. بنابراین دستهبندی «مراقبت غیرحضوری» بیانگر بقیۀ گونههای تیمارداری است ـ یعنی هرآنچه مراقبت حضوری نیست.
تولید خدمات تیمارداری
تمامی کارگران در اقتصاد تیمارداریشان نقشی مهم ایفا میکنند، و فقط ممکن است نسبت اهمیت آنها بر حسب سطح پیشرفت اقتصادی فرق کند. یکی از دلایلی که زمان صرفشده برای مراقبت حضوریِ رایگان در بررسیهای آماری چندان نمودی ندارد شاید این باشد که تقاضای تولیدمعیشتی۱۰ در آن کشورها بسیار زیاد است. اندازۀ نسبیِ بخش غیررسمی بهویژه دسترسی به خدمتکاران خانگی مزدبگیر بر سنگینی کار رایگان تأثیر میگذارد، همچنان که نسبت کارگران مزدبگیر در حوزۀ تأمین مهدکودک، آموزش و پرستاری سالمندان.
کارْ مهمترین دروندادِ فرایند تیمارداری است اما به هیچ روی یگانه درونداد نیست. کار معمولاً با مواد خام و با سرمایۀ جسمی و محیطی و اجتماعی و انسانی درمیآمیزد تا خدمات تیمارداری را تأمین کند. رابطۀ کارکردی میان این دروندادها را بهسادگی نمیتوان مشخص کرد، اما به نظر میرسد میان آنها بدهبستانهای مهمی وجود دارد، از همان دست که اقتصاددانان زیستمحیطی «اثرات مطبخی»۱۱ مینامند. وابستگی به شخص از ویژگیهای ذاتی مراقبت حضوری است و شاید به همین دلیل در مقایسه با دیگر فعالیتهای اقتصادی چندان با صرفهجویی میانه ندارد و حتی بیشتر احتمال میرود با ریختوپاش زیاد همراه باشد.
کیفیت مراقبت حضوری را نمیتوان بهسادگی پایش کرد یا به صراحت در قرارداد گنجاند. درنتیجه هنجارهای اجتماعی و سلیقههای شخصی بر کیفیت تیمارداری بسیار اثر میگذارند. احتمال میرود تیماردارانی که واقعاً به مددجوی خود علاقه دارند و اهمیت میدهند در شرایطی یکسان کار خود را بهتر از کسانی انجام دهند که با فرد مددجو پیوندی شخصی ندارند. پس احتمال دارد روابط شخصی درازمدت، یا تغییرات کمتکرار در خدمات خریداریشده برای پرستاری از کودک یا سالمند، بر کیفیت کار بیفزایند. تولیدکننده و مصرفکنندۀ تیمارداری در زمینۀ کیفیت مراقبت منافعی مشترک دارند. و سرانجام اینکه تیمارداری از مؤلفههای مهم مصلحت همگانی است چون قابلیتهای تولیدی انسان را بالا میبرد. مزایای تأمین خدمات تیمارداری مطلوب «سرریز میکنند» و بر بهروزی تمامی جامعه میافزایند.
یکی از خدمات مهم تیمارداری که به لحاظ نظری در دامنۀ حسابهای ملی قرار میگیرد اما آشکارا در فهرست آن نیست شیردهی است. این خدمت به محصولی میانجامد ـ شیر مادر ـ که از عوامل مهم تولید معیشتی است. اگر شیر مادر موجود نباشد باید جایگزین آن را از بازار تهیه کرد. در واقع، در بسیاری از کشورها خودِ شیرمادر هم خرید و فروش میشود، هرچند به مقداری اندک ولی به اندازهای که بتوان ارزش آن را با قیمتهای بازار سنجید. کوششهایی برای محاسبۀ ارزش شیردهی در چارچوب محاسبات درآمد ملی در برخی از کشورها در جریان است و باید به دیگر کشورها نیز سرایت یابد.
بیتوجهی کنونی به ارزش اقتصادی شیردهی پیامدهای مهمی برای سیاستگذاریها دارد. از شیرگرفتن زودرس کودکان و تغذیۀ آنها با شیرخشک یا خوراک جامد سبب میشود در برابر سوءتغذیه و بیماری آسیبپذیرتر شوند و هزینههای حفظ سلامت بالا برود. این هزینهها پراکندهاند و بهتدریج پیش میآیند، به همین دلیل یافتن رابطۀ علت و معلولی دشوار است. اما تردیدی نیست که فشار روزافزون بر مادران برای ورود به اشتغال مزدیِ بدون انعطاف میتواند پیامدهای منفی داشته باشد. برای نمونه، تحلیلی آماری از از نتایج اصلاحات رفاهی سال ۱۹۹۶ در امریکا نشان از اثر منفی کوچک اما مهمی بر میانگین میزان شیردهیِ مادران کمدرآمد دارد.
تیمارداری و اقتصاد کلان
خدمات حضوری تیمارداری را هر چهار واحد اقتصادیای فراهم میسازند که معمولاً در نمودارهای گردش پول و کار در اقتصاد کلان جلوهگری دارند: خانوارها، کسبوکارها، دولت و سازمانهای غیرانتفاعی. هر یک این واحدها در زیرمجموعۀ فعالیتهایی که میتوان «بخش مراقبت» نام داد نقشی دارند. ابعاد جهانی اقتصاد تیمارداری نیز چشمگیر است. افزایش تحرک کار و سرمایه نرمنرمک مرزبندیهای ملی را از نظر اقتصادی بیمعنا میکند. افراد بالغ و آمادهبهکار که در کشورهای فقیر بزرگ شده و درس خواندهاند با مهاجرت به کشورهای ثروتمند منبع سرمایۀ انسانیِ بیحسابوکتابی میشوند. پولی که این کارگران اغلب به خانه حواله میکنند شاید برای جبران هزینهها کافی نباشد.
پیامدهای این «فرار مغزها» بهتازگی مایۀ نگرانی بسیار شده است. و با توجه به شمار زنان کشورهای فقیر که خانوادههای خود را رها میکنند تا در کشورهای ثروتمند به پرستاری کودک یا سالمند بپردازند «فرار تیماردار» نیز رفتهرفته نقشآفرین میشود. مهاجران به شغلهای بهتری دسترسی مییابند اما جامعۀ زادگاهشان تیمارداران خود را از دست میدهد. کشورهای میزبان از مزایای خدمات کموبیش ارزانی برخوردار میشوند که تیمارداران مهاجر تأمین میکنند. وانگهی، وجود مهاجران از فشار افزایش بودجۀ عمومی برای تیمارداری افراد وابسته نیز میکاهد.
پژوهشگران اجتماعی بهتازگی معانی نهفته در «زنجیرۀ جهانی تیمارداری» را دریافتهاند. درکی بهتر از گردش پول و زمان در مجموعۀ اقتصاد جهانیِ تیمارداری میتواند توجه را به مراقبت بیجیرهومواجبی جلب کند که در خانوارها عرضه میشود.
پشتیبانی عمومی برای کار تیمارداری
با پول میتوان تیمارداری را خرید، و مصرف پول برای وابستگان بر سطح زندگی آدمها بیتأثیر نیست. مادر و پدر (و دیگر اعضای خانواده) سلیقههای متفاوتی دربارۀ پول خرج کردن برای بچهها دارند، و این اثراتی بر الگوهای خرجوبرج خانوار میگذارد. در اقتصاد خُرد، برای تحلیل نابرابری جنسیتی، اغلب تمایل مردان و زنان به خرید کالاهای مرتبط با کودکان را با هم مقایسه میکنند، یا تفاوتهای عملکرد کودکان را در سنین پیشدبستانی که وابسته به میزان کنترل مرد یا زن بر درآمدی است که از بازار کسب میکند. بررسی توزیع هزینههای تیمارداری کودکان و دیگر وابستهها در اقتصاد کلان چندان محل اعتنا نبوده است.
میثاق حقوق کودک سازمان ملل، که به تصویب تمامی کشورها بهجز سومالی و ایالات متحد امریکا رسیده است، با تشخیص اهمیت کاری که والدین انجام میدهند الزام میکند که «کشورها کمک مناسب برای پرورش کودک را در اختیار والدین بگذارند». معنای دقیق این کمک مناسب چیست؟ کموبیش در تمامی کشورهای شمال غربی اروپا والدین هم مقرری عائلهمندی و مرخصی باحقوق برای نگهداری کودک دریافت میکنند و هم از امکانات دولتی برای مهدکودک و تحصیل فرزندان برخوردار میشوند.
حتی این مزایا نیز، هرچند در نوع خود سخاوتمندانهترین نمونه در سراسر جهان است، تنها درصدی کوچک از هزینههای بچهداری را پوشش میدهد. کاری که این کشورها انجام دادهاند شاید اجتماعی کردنِ درصد بیشتری از مزایای کودکان است نه هزینههای آنها: نظام بازنشستگی در این کشورها از جمعیت شاغل مالیات میگیرد تا سالمندان را تأمین کند. درنتیجه، افراد بیفرزند معمولاً وضعیت اقتصادی بهتری نسبت به والدین خود دارند. این الگو بهویژه میان زنان در امریکا و بریتانیا بسیار چشمگیر است.
نظامهای موجود برای محاسبۀ درآمد ملی و گردآوری دادهها به گونهای طراحی نشدهاند که «حوزههای تیمارداری» را دنبال کنند. اما کوششهایی برای اندازهگیری پولی که برای فرزندان خرج میشود در جریان است. شمار رو به فزونیِ مطالب منتشرشده دربارۀ بودجهبندی جنسیتی در کشورهای درحالتوسعه میتوانند و باید در این سمتوسو گسترش یابند. بودجۀ دولتی برای برنامههای مرتبط با کودکان و سالمندان بار سنگین تیمارداری را که بر دوش خانواده است کاهش میدهد، و کار زنان را برای برقراری تعادل میان مسئولیتهای گوناگون خود راحتتر میکند. تکیۀ بسیاری از کشورها بر مالیات است که بیشتر بر کار تولیدی مردان اثر میگذارد تا زنان. درنتیجه، افزایش اتکا به منابع دولتی رویهمرفته بخشی از هزینههای تیمارداری را از دوش زنان برمیدارد و بر دوش مردان میاندازد.
طراحی پژوهش آماری و گردآوری دادهها
در سالهای اخیر مقیاسهای مشارکت زنان در پیشرفت اقتصادی بهبودی چشمگیر، هرچند نامتوازن، یافتهاند. پدیدار شدن رویکردی جنسیتی به آمار در این میان نقشی سازنده داشته است. تا سال ۱۹۹۳، نظام حسابرسی ملی بسیاری از جنبههای تولید معیشتی را که بر عهدۀ زنان بود حذف میکرد. انتقادهایی که از به حساب نیامدن کار زنان صورت گرفت نتیجهای انکارناپذیر داشتهاند. از نمونههای مشهود باید به پژوهشهای آماریِ نیروی کار اشاره کرد که ستاد آمارگیری افریقای جنوبی انجام داد، همچنین بهرهگیری از زنان برای انجام بررسیهای میدانی در هندوستان. گزارشهای اخیر کمیسیون اقتصادی سازمان ملل و بانک جهانی مثالهای مهمی از توجه به زمان صرفشده در کار رایگان به دست میدهند.
بارِ مالی وابستگان
اما هنوز کارهای زیادی پیش رو داریم. در کشورهای مرفه، بررسیهای آماریِ منظم از هزینههای مصرفکننده دقتنظر شایان توجهی دربارۀ شیوۀ تخصیص منابع در خانوادهها به دست میدهند. در امریکا وزارت کشاورزی برآوردهای منظمی از هزینههای خانواده برای کودکان منتشر میسازد. بررسیهای آماری از هزینههای مصرفکننده در کشورهای درحالتوسعه چندان رایج نیست، هرچند بهراحتی میتوان آن را در پژوهشهای زمان صرفشده گنجاند.
در غیاب اطلاعات مربوط به هزینۀ خانواده، میتوان از دادههای موجود دربارۀ ساختار خانوار بهره گرفت و تأثیر تفاوتهای موجود در «نسبت وابستگی»۱۲ خانوارها را تخمین زد. با بهرهگیری از دادههای سرشماریها اغلب میتوان تعیین کرد که احتمال زندگی در خانوارهایی با شمار زیادی افراد وابسته برای زنان بیشتر است یا مردان. این گونه ارزیابیها اگر با دادههای گردش درآمد درون خانوار، ازجمله حوالهها و دریافتهای کمکی برای کودکان، ترکیب شوند پافشاری گولزننده بر ریاست زن در خانواده را کنار میگذارند و به تکالیف مالی زن توجه میکنند.
البته باید توجه داشت که تعریف وابستگی اقتصادی بر حسب زمینۀ اقتصادی و فرهنگی تغییر میکند. احتمال میرود افزایش مدارج تحصیلی فرزند بر زمان وابستگی فرزند به والدین بیفزاید. کوششهای بیشتر برای رفع ابهام در تعریف مقیاسهای وابستگی، همراه با محاسبات نسبت وابستگی، میتواند مقایسههای بینالمللی را تسهیل کند.
مسئولیتهای زمانی برای تیمارداری
بررسیهای آماریِ زمانصرفشده، تا اندازهای درنتیجۀ فشار زنان در سراسر دنیا، اکنون دستکم در ۲۰ کشور درحالتوسعه انجام میشود و در کشورهای بیشتری در دست اجراست. دادههای این بررسیهای آماری که در دسترس قرار گیرند امکان شکلگیری «حسابهای زمانی»۱۳ را فراهم میسازند که دقتنظر شایانتوجهی در مسیر توسعۀ اقتصادی است.
پرسشهایی که بهتازگی دربارۀ ناپیداییِ مسئولیت نظارت و آمادهباشی برای افراد وابسته به میان آمدهاند ارتباطی سرراست با سنجش مراقبت حضوری دارند. بررسیهای آماریِ زمانصرفشده اغلب بر حسب فعالیت دستهبندی میشوند. مشکلی که پژوهشگران در این کار پیش رو دارند «چندکاره» بودن انسانهاست. معمولاً «فعالیت اصلی» به کاری اطلاق میشود که در پاسخ به پرسشی چون «در این فاصلۀ زمانی چه میکردی؟» از آن یاد میکنند. پژوهشهای اخیر در استرالیا و بریتانیا کارهایی را که در پاسخ به پرسشی چون «آیا آن زمان کار دیگری هم میکردی؟» ذکر میکنند فعالیت «فرعی» مینامند. فهرست فعالیتهای فرعی اغلب شامل کارهای زمان فراغت مانند «گوش دادن به رادیو» یا «گپ زدن با دوستان» است. اما، چنانکه دیگر پژوهشگرانِ زمانصرفشده خاطرنشان کردهاند، بسیار پیش میآید که تیمارداری کودک سر از فهرست فعالیتهای فرعی درآورد.
از چنین یافتههایی برمیآید که تیمارداری کودک بهخودیخود فعالیتی به تماممعنا نیست بلکه بیشتر مسئولیتی است که تمامی فعالیتها را محدود میکند. زنان کموبیش همواره مسئولیت سرپرستی کودکان را دارند، حتی اگر سرگرم غذا دادن یا حرف زدن با آنها یا شستوشویشان نباشند. نظارت اغلب شکل فعالیتی پشتصحنه را دارد، اما بسیاری از پاسخدهندگان شاید اصلاً آن را فعالیت تعبیر نکنند. با وجود کوششهایی که برای هماهنگسازی پژوهشهای متفاوت دربارۀ زمانصرفشده صورت گرفته، ابهامهای جدی در تشخیص زمان اصلی و فرعی و «آمادهباش» برای تیمارداری کودک هنوز برطرف نشدهاند.
در یکی از گزارشهای اخیر سازمان ملل تأکید شده است که اگر زمان صرفشده را فقط بر پایۀ فعالیتهای اصلی تخمین بزنیم بسیاری از فعالیتهای تیمارداری در بررسیها از قلم میافتند. با این همه، دربارۀ ویژگیهای مختص به هر پروژه که به مشکلاتی در این حوزه میانجامند ارزیابی خاصی صورت نگرفته است. در بررسیهای آماری سالهای ۱۹۹۲ و ۱۹۹۷ در استرالیا مقدار فعالیتهای فرعی به دو دلیل بسیار زیاد از کار درآمد. نخست اینکه فعالیتی با کدگذاری روشن در بررسی گنجاندند که توجه را به مسئولیتهای نظارتی جلب میکرد:
اهمیت دادن به کودکان. مراقبت از کودکان بدون دخالت عملی مطابق کدهای بالا، شامل پاییدن کودکان هنگام بازی یا خواب، امن نگه داشتن محیط، حضور داشتن چون پناهگاه کودک به هنگام نیاز، سرپرستی بازیها یا شنا کردن کودک شامل آموزش شنا. مراقبت غیرفعال از کودک۱۴٫
دلیل دوم تهیۀ دستورالعملی مکتوب برای پاسخدهندگان بود که فعالیتهای فرعی مثلاً همان اهمیت دادن به کودکان را فهرست میکرد. درنتیجه، این بررسیها توانستند، به ازای هر یک ساعت فعالیت اصلی، سه ساعت فعالیت فرعی ثبت کنند. پژوهش بریتانیا در سال ۲۰۰۰ که این دو ویژگی را نداشت سطح فعالیتهای فرعی نسبت به اصلی را بسیار کمتر به دست آورده بود.
در کشورهای غیرانگلیسیزبان تفاوتها از این هم بیشترند. مثلاً پژوهشگری که سال ۲۰۰۴ در کرۀ جنوبی پژوهشی آماری دربارۀ زمان صرفشده برای تیمارداری انجام داد به این نتیجه رسید که میانگین زمان صرفشده برای تیمارداری فرعی در مورد زنان متأهلی که در خانوار خود دستکم یک فرزند زیر پنج سال دارند روزانه یکدهمِ ساعت است در مقایسه با ۲/۳ ساعت که صرف فعالیتهای اصلی میکنند. پژوهشگر یادشده معتقد است این یافته احتمالا ً کمبود کُدی برای فعالیت را بازتاب میدهد که چیزی شبیه به مراقبت غیرفعال یا نظارتی را توصیف کند. نتیجۀ پژوهش آماریِ اخیر هندوستان نیز که زمان صرفشده برای نظارت بر کودکان را کمتر از مراقبت حضوری نشان میداد میتواند به همان مشکلات در تعریف فعالیتها برگردد.
شایان توجه است که دو کشور مرفه ـ کانادا و ایالات متحد امریکا ـ بر مقیاسی برای تیمارداری کودک تکیه میکنند که تنها بر پایۀ فعالیت استوار نیست. تازهترین بررسیهای آماریِ زمان صرفشده با گنجاندن سنجهای ویژه برای اطمینان از اینکه افراد «از کودکان مراقبت میکردند» (در متن کانادایی) یا «کودکان تحت مراقبت بودند» (در متن امریکایی) به ماهیت پراکندۀ تیمارداری اذعان میکنند. پاسخ به این مسائل معمولاً به نام فعالیت «فرعی» گزارش شده است. البته در پژوهش امریکایی جملهبندی به شکلی بود که چیزی بیش از فقط «فعالیت» را به تصویر میکشید؛ از عبارت «تحت مراقبت شما» چنین بر میآید که قصد آن تجسم مسئولیت نظارتی بوده است.
پژوهش امریکایی نشان میدهد گزارش بزرگسالان از زمانی که کودکان را «تحت مراقبت خود» داشتهاند سه برابر بیشتر از زمانی است که صرف «فعالیتی» همراه کودکان کردهاند. از مطالعات انجامشده با بهرهگیری از دادههای استرالیایی چنین برمیآید که مقیاسهای مبتنی بر فعالیت در مورد پرستاری از بیماران و معلولان نیز زمان صرفشدۀ واقعی را نشان ندادهاند. از این شواهد برمیآید که پژوهشهای مبتنی بر فعالیت را باید با پرسشهای شیوهمندتری تکمیل کرد که به مسئولیتهای تیمارداری مربوط شوند. بر این اساس شاید رویکرد «پرسش شیوهمند»۱۵ برای کار رایگان، که اخیرا در نپال به کار بسته شد، در عمل بهتر از بررسی بر پایۀ زمان روزانه باشد. هواداران افزایش حساسیت جنسیتی در گردآوری دادهها از دیرباز خواهان پژوهشی بودهاند که بیشتر کیفیتی و قومنگارانه و ریزنگر باشد تا بتواند نتایج کمیتی را تعدیل کند.
با پدید آمدن ابزاری بهتر برای اندازهگیری زمان صرفشدۀ مراقبت حضوری میتوان روشهای بهتری برای ارزیابی این زمان پیدا کرد. کاری که اغلب روشهای جاری برای ارزشگذاریِ کار رایگان صورت میدهند جز کنار هم چیدن و مقایسۀ هزینههای جایگزینی و امکانات ازدسترفته نیست. آکادمی علوم امریکا در یکی از گزارشهای اخیر خود بیشتر بر روشی برای ارزشیابی دروندادها تأکید دارد که از آن با عبارت هزینۀ «جایگزینهای مطلوبتر»۱۶ یاد میکند. باید به شیوهای این اطمینان را به وجود آورد که جایگزینهای عرضهشده در بازار کیفیتی قابل قیاس با اصل دارند. مثلاً، برای سنجیدن ارزش زمانی که فردی تحصیلکرده صرف کتابخوانی برای فرزند خود میکند باید هزینۀ استخدام کارگری تحصیلکرده برای انجام چنین کاری را پرسید، نه دستمزد خدمتکاری میانهحال را.
رویکردی از این هم بهتر، برای قیمتگذاری کار غیربازاری، از ارزش دروندادهای کار فراتر میرود و به بهای تسهیلات و مواد خام و کالاهای سرمایهای خانوار نیز توجه میکند. مثلاً، ارزش زمانی را که صرف تهیۀ یک وعده غذا میشود باید با این پرسش تعیین کرد که همان وعده (یا محصول) را در بازار به چه بهایی میتوان خرید، و سپس هزینۀ کالاهای سرمایهای و تسهیلات و مواد خامی را که برای آن وعده مصرف شدهاند از آن کاست. رقم باقیمانده بهای دیگر عوامل تولید را نشان میدهد، و بیش از همه کاری را که انجام شده است.
همین ترتیب برای تیمارداری کودک نیز کاربرد دارد، یعنی میتوان پرسید سپردن فرزندان به مهدکودک چه هزینهای دارد. در این مورد میتوان «بروندادِ» خدمات تیمارداریِ بامزد را که مهدکودک عرضه میکند برای ارزشگذاری مجموع «برونداد»های تیمارداری کودک در خانه به کار برد که ارزش کالاهای سرمایهای، تسهیلات خانوار، غذای تهیهشده برای کودک و تعامل و نظارت حضوری نیز در آن منظور شدهاند. بریتانیا در عملی ساختن این گونه قیمتگذاری پیشقدم شده است و الگویی ارزشمند برای کشورهای درحالتوسعه فراهم میسازد. این رویکرد کلی ایجاب میکند که کوشش بیشتری برای ترکیب بررسیهای آماریِ زمان صرفشده با شاخصهای هزینۀ مواد مصرفی و کالاهای سرمایهای خانوار صورت گیرد.
گاه گفته میشود که قیمتگذاریِ کارهای غیربازاری تحمیلی و گولزننده است. البته قیمتگذاری بیتردید به این نتیجهگیری نادرست میانجامد که بازار جایگزینهای کاملی برای کارهای غیربازاری عرضه میکند. گسترش حسابهای اقماری۱۷ باید بر این نکته تأکید ورزد که سنجۀ بازار فقط میتواند ارزش کمینۀ تیمارداری خانواده را برآورد کند ـ یعنی هزینهای را که جامعه باید برای تأمین جایگزینی قابلقیاس متحمل شود. هواداران قیمتگذاری کارهای غیربازاری نیز لازم است با اقتصاددانان زیستمحیطی متحد شوند که با مسائل مشابهی دستوپنجه نرم میکنند تا گزینههایی چون شاخص پسانداز واقعی (GPI)18 را به جای سنجۀ تولید ناخالص داخلی بنشانند.
سیستمی خوداتکا برای «حسابهای زمانی» بدون افزودن ارزشگذاری پولی میتواند در افزایش درک ما از پیشرفت اقتصادی بسیار مهم باشد. اما قیمتگذاریِ زمان تیمارداری برای هرگونه برآورد کلی از مسئولیت زنان و مردان برای مراقبت از وابستگان ضروری است. در مقولۀ حمایت از وابستگان، رویهمرفته به نظر میرسد مردان پول بیشتری و زنان زمان بیشتری برای مراقبت حضوری صرف میکنند. بدون رسیدن به وجه مشترکی میان این دو، مقایسۀ نقش کلی آنها امکانپذیر نیست. این مسئله میتواند با در نظر گرفتن چند شاخص جایگزین برای مسئولیت تیمارداری روشنتر شود.
شاخصهای تازه برای مسئولیت تیمارداری
راهی برای کمک به غلبه بر مشکلات موجود در گردآوری دادهها و طراحی بررسیهای آماری این است که با عرضۀ مثالهای روشن معلوم شود چه نوع سنجههایی به دست میدهند که به کار سیاستگذاری بیاید.
بر اساس بحث حاضر ـ و به امید برانگیختن بحثهای بیشتر ـ شش شاخص ممکن را برمیشمارم که با الگوبرداری از دو سنجۀ توسعۀ جنسیتی و توانافزایی جنسیتی ساخته شدهاند. دو شاخص نخست سنجههای فردیاند که امکان مقایسۀ ترازهای مسئولیت تیمارداری زنان و مردان را فراهم میکنند. دو شاخص بعدی، بهترتیب، بر سهم هزینۀ پولی و هزینۀ زمانی تمرکز دارند که صرف تیمارداری میشود. شاخص پنجم فرض میگیرد که میتوان بر کار غیربازاری قیمتی گذاشت که سنجههای هزینۀ پولی و زمانی را با هم درآمیزد. شاخص ششم شامل توجه به تفکیک موجود در اشتغال مزدی و نیز تقسیم جنسیتی در مراقبت حضوریِ رایگان است.
درآمد فردیِ قابلمصرف
بررسیهای آماری میتوانند، به جای اندازهگیری درآمد سرانه (درآمد خانوار ÷ شمار اعضای خانواده)، درآمد فردی (درآمد کسبشده + درآمد از اموال + انتقال از دیگران) را اندازه بگیرند و مالیاتهای پرداختی به دولت و مبالغ منتقلشده برای تیمارداری وابستگان را از آن کسر کنند. این سنجه مفهوم درآمدِ «قابل مصرف» یا «مالیات دررفته» را گسترش میدهد تا با هزینۀ تیمارداری وابستگان نیز چون مالیات برخورد کند. برای این سنجه باید دادههای مربوط به درآمد، هزینه و پسانداز فرد گردآوری شوند. این سنجه کارایی بهتری نسبت به سنجههای رایج در اندازهگیری فقر دارد که معمولاً به جای درآمد فردی به درآمد خانوار تکیه میکنند.
زمان فردیِ قابلمصرف
مشابه درآمد فردی قابلمصرف، این سنجه میتواند مقدار زمان «باقیمانده» برای فرد پس از به انجام رساندن تکالیف خود برای کارهای مزدی و غیرمزدی را بررسی کند. این سنجه را میتوان بهراحتی از حاصلجمعِ زمان فراغت و زمان رسیدگی به خود (شامل زمان خواب) به دست آورد که در بررسیهای آماریِ موجود یافت میشوند. سنجهای مشابه هماکنون به صورت متغیری در بلوک «توان اجتماعی» در شاخص توسعه و جنسیت افریقا وارد کار شده است. البته نباید این نکتۀ مهم را از یاد برد که بخش عمدۀ زمان فراغتی که زنان میگویند با محدودیتهای تیمارداری کودک همراه است؛ این زمان باید بهگونهای تعدیل شود یا «به حساب آید» تا با زمانی که بهراستی به فراغت گذشته است قابلقیاس باشد. سنجهّ زمان فردیِ قابلمصرف را میتوان برای رسیدن به برآوردی از فقرِ زمانی به کار بست به شرط آنکه برای زمانِ موردنیاز افراد برای فراغت و رسیدگی به خود معیاری مطلق تعیین شود، یا معیاری نسبی مثلاً ۵۰ درصد کمتر از میانگین.
شاخص برابری جنسیتی در هزینۀ تیمارداری
این شاخص عبارت است از هزینۀ مرد برای تیمارداری وابستگان ÷ هزینۀ کل تیمارداری وابستگان × ۲. این شاخص بیانگر سهم مردان است در پولی که برای وابستگان صرف میکنند، و بههنجار شده تا نتیجۀ تساویِ کامل عدد یک باشد. باید توجه داشت که دامنۀ زیر پوشش این شاخص را میتوان گسترش داد تا هزینۀ عمومی را دربرگیرد، اما در آن صورت باید مالیاتگیری و هزینه کردن با نگاهی جنسیتی تحلیل شوند.
شاخص برابری جنسیتی در مراقبت حضوری
این شاخص عبارت از زمان رایگانی است که مرد صرف مراقبت حضوری از وابستگان میکند ÷ زمان کل مراقبت حضوری × ۲. همانند شاخص پیشین، این سنجه نمیتواند تنها به «فعالیتهای اصلی» تکیه کند بلکه باید سنگینیِ مراقبت نظارتی را نیز در نظر گیرد.
شاخص کلِ برابری جنسیتی در تیمارداری
این شاخص در اصل کسری است مرکب از دو شاخص پیشین که، با استفاده از هزینۀ جایگزینهای مطلوبتر، زمان مراقبت حضوری را قیمتگذاری میکند. صورت کسر حاصلجمعِ هزینۀ مرد برای وابستگان و ارزش زمان صرفشدۀ مرد برای مراقبت حضوری است، و مخرج آن حاصلجمعِ هزینۀ کل تیمارداری خصوصی و ارزش کل مراقبت حضوریِ رایگان.
شاخص توانافزاییِ جنسیتی در تیمارداری
این شاخص حاصلجمعِ دو مقدار همارز است: ۱٫ نسبت سهم مردان به سهم زنان از ساعات مراقبت حضوریِ رایگان، ۲٫ نسبت حضور مردان به حضور زنان در تیمارداری مزدی. به تعبیری، این شاخص تصویری آینهای از شاخص توانافزایی جنسیتی (GEI) است که هماکنون رواج دارد؛ یعنی به جای اندازهگیری مشارکت زنان در سپهر «مردانه»، مشارکت مردان را در سپهر «زنانه» اندازه میگیرد.
- ۹۸/۱۱/۲۷